ღღღدختري ازسحرگاه غمღღღ انتظار داشتن از بعضیا،حکایت شرط بستن رو خره تو مسابقه اسب دوانی..
| ||
|
شب یلدای من آغاز شد….
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه….. بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست بی من یلدایت مبارک سهم من از شب یلدا شاید…
قصه ای از غصه و انار سرخی که پر از دلتنگی ست غم هایم بلند همانند شب یلداست نظرات شما عزیزان:
salam azizam mc ke be weblogam sar zadi bayad eteraf kunam webe zibaii dari behet tabrik migam agar ba tabadole link movafeq bodi khabaram kun
![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
کاشکی آدم برفی بودم
اونوقت.... دل نداشتم و با خیال راحت زندگی می کردم بی مهر بی کینه بی عشق و بی هزار تا واژه ی قشنگ دیگه عقل نداشتم و می فهمیدم دنیای دیوونه های همیشه عاقل چه رنگیه دماغم از جنس هویج بود نارنجیه نارنجی و هیچ وقت وقتی گریه می کردم قرمزیش راز چشمام رو لو نمی داد چشمام دو تا دکمه بود شایدم دو تا هسته ی آلبالو خشک دو تا بچه ی شیطون اونوقت دیگه عینک نداشتم وای نمی دونید زندگی رو بی عینک دیدن چه لذتی داره هم خوبیهاش قشنگتره و هم زشتیهاش سیاهتر سفید بودم سفید سفید رنگ مقدس ترین واژه ی خدا رنگ صداقت اونوقت هم دماغ هویجیم بیشتر خودش و نشون می داد هم شال گردنی که هنوز عطر دستهای مادر بزرگ رو داشت لباس نداشتم این همه لباس ریا و خودبینی و غرور از تنم دراومده بود و من فقط لباس پاکی رو تنم کرده بودم نه مارک لباسم برام شخصیت می آورد و نه رنگین بودنش از بقیه جدام می کرد گوش نداشتم تا بدی ها رو بشنوم و زبون نداشتم تا باهاش دل بسوزونم و فریاد بکشم آدمها با مهربونی نگام می کردن چون یه بازیچه ی قشنگ بودم که یا بچه ها توی شادترین لحظه ی زندگیشون من رو متولد کرده بودن یا یه پدر مهربون بالاخره از سیاهی دود و دم این روزگار جدا شده بود و با دستهای خستش من رو ساخته بود تا خنده مهمون لبهای دختر یا پسر کوچولوش بشه و اینکه..... مرگ قشنگی داشتم خورشید با عشق به من می تابید و من قطره قطره قطره با زندگی وداع می کردم و مطمئن بودم بعد از مرگم روزمرگی آدها شروع می شه و چه خوب که تجربه ی حیاتم روزهای خوش آدمه بود نه تکرار هر روزشون اما خدایا شکرت که آدمم چون آدم برفی ها دستی ندارند که حرفاشون رو وقتی که تنهایی بهشون فشار می یاره یواش روی یه ورق سفید داد بزنن سلام.وب زیبای داری دوس داشتی به منم سر بزن. ![]()
سلام...
خوبی..؟ من هم پسر غروبم...ههههههههههههههههههههههه
در دیاری که تو آنجا باشی ، بودنت آنجا کافیست / آرزوهای دیگر ، اوج بی انصافیست .
منتظرتونم
سلام پارمیس خانم
دوست پارس کلاب و هم کار در لوکس بلاگ به ما هم سر بزن [ پنج شنبه 30 آذر 1391
] [ 21:7 ] [ ღღღغريبهღღღ ] |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |